بهلول و دعای باران
بهلول روزی عده ای از مردم رادید که به بیابان می روند تا از خداوند طلب باران کنند، چونکه چند سالی بودباران نیامده بود.
مردم عده ای از اطفال مکتب را همراه خود می بردند.
بهلول پرسید که :اطفال را کجا می برید؟
درجواب گفتند: چون اطفال گنا هکارنیستند،دعای آنها حتما مستجاب خواهد شد .
بهلول گفت: اگر چنین است،پس نباید هیچ مکتبداری تا کنون زنده باشد.
برچسبها: بهلول و دعای باران, لطايف , حكايت زيبا , لطيفه , متن زيبا , به باد تو , وبلاگ به ياد تو ,